هوالنور
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
پ.ن (۱): از اول ماه رمضون خیلی این شعر منو بهم ریخته بود، اینقد که موقع سحر و افطار اول همش می گفتم دیدی ماه رمضونم تموم شد و همچنان همون محمدامین قبلیم، دریغ از یه ذره حرکت... الانم که سحر نوزدهم شده، واقعا خودم توی بازی باخت - باخت می بینم. نه سودی از فرصت خیلی کوتاه کوتاه رمضان در تابستان ( که همه فکر می کنن چقد سخت و طولانی) بردم و فقط بدنی خسته از گشنگی و تشنگی نصیبم شده و این یعنی هیچ یعنی باخت - باخت.
پ.ن (۲): ای وای بر من اسیر در دنیای رنگارنگ غفلت و گناه و بی تفاوتی که خودم خودم رو از یاد بردم. از یاد رفته محمدامین و برنامه هاش، آرمانهاش و ... . ای بر ما که در دام نرم و شکننده دنیای دنی مانده ایم و از ذلت، لذت هم می بریم. صیاد! صیاد! صیاد..! ۱۱ صیاد انسان ها از دام شیاطین آمدند و ما دام ذلت را بر بام عزت ترجیح دادیم.
پ.ن (۳): کم کم دارم می ترسم، می ترسم از اینکه مولا علی ، ابن مجلم رو بیدار کرد برای هدف شومش اما ما ۱۴ قرنه هنوز از خواب بیدار نشدیم.
پ.ن (۴): این مطلب «با بغض و اشک مانده در چشمِ سرازیر نشده و شانه های زیر آوار حسرت مانده» نوشته شد!
+ از کرامت حسنی هم محرومیم... چون که مقرب تر را جام بلا بیشترش می دهند، به به!
+ کاش می شد حواس و حالات ذهنی و قلبی را هم نوشت... کاش