سستی کوفیان رقم میزند
صلح را برای حسن
قتلگاه را برای حسین
اِللهی سائِلُکَ فَقیرُکَ مِسکینُکَ بِبابِکَ... خدای من! گدای تو، فقیر تو، بی راه و چاره ی تو بر درِ خانه ی توست!
اِللهی ضَیفُکَ بِبابِکَ! یا مُحسِنُ قَد اَتیکَ المُسیء؛ وَ اَنتَ المُحسِنُ وَ اَنَا المُسیء؛ وَ قَد اَمَرتَ المُحسِنَ اَن یَتَجاوَزَ عَنِ المُسیء؛ فَتَجاوَز عَن قَبیحِ ما عِندی بِجَمیلِ ما عِندَکَ یا کَریمُ...
معبود من! مهمان تو بر درِ خانه ی توست! ای نیکوکردار! گنهکار بدکردار آمده است؛ و تو نیکوکاری و من بدکردار؛ و تو خود، به نیکو کار امر نموده ای که از زشت رفتار بگذرد؛ پس از آنچه زشتی در نزد من است بحق هر آنچه زیبایی در نزد توست بگذر ای بزرگوار باکرامت!
ضربه خورد
ولی کسی
صدای ناله ایی از او نشنید
این را هم گذاشته بود
به حساب خدا
علی
به حسن گفت
"بابا به مهمانت برس
"
علی ،ابن ملجم را می گفت!
دل زخمی ات
جای سالم نداشت
برای همین
فرق سر را
نشانه گرفت...
مرگ را
در تمام جنگ ها
زمین زده بود علــــی...
این بار ولی باخواهش و التماس
آمده بود محراب مسجد
مولا دلش سوخت وگفت
"باشد قبول، حاجتت رواست"
یکی پــــدر
یکی پســـر را
آنقدر مظلومانه شهید کردند
که خدا خودش گفت"انتقامشان بامن"
و این شد همان
" یا ثارالله و ابن ثاره"
سستی کوفیان
علی را
چشم انتظار
ابن ملجم کرد!
و سستی ما
امام زمان را
چشم انتظار...؟
یا صاحــبنـا
نکند تو هم
این شبها دعا می کنی
مثل بابایت علی
"که خدایا
مرا ازدست اینان
و اینان را از دست من
راحت کن..."
محاسنش را
خونی می کند
یاد آن رمضان
که بابا می گفت
"محاسنم
خونی می شود
حسین..."
یاد شب نوزدهم
شب ضربت
مرور می شود
تمام اینها برای او
کجا بهتر از
قتلگاه!؟
او همیشه
مقتدایش
علی است
حتی در
محاسن خونی!
سد کینه بر
علی و فاطمه
محمد است
تاکه رفت
سد شکست
در شکست
سینه ایی شکست
گوشواره ایی میان کوچه ها شکست
هر چه داشتند
علی وفاطمه شکست
تا رسید کربلا
سیل بغض وکینه ها
سر شکست
کمر شکست
قامت خواهری روی تل شکست
هر چه داشتند
حسین و دخترش شکست
این چنین شد که ناگهان
خراب می کنیم و
خراب می شویم بر سر خدا
و خرابات شاید
یعنی همین!
"سید شهیدان اهل قلم"